م ح م هات زندگی ما. زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها . اینجا مجموعه ای از زندگی من است. بابا اومد پشت پرده . دستتون رو بشورید میخوام دستتون رو بگیرم . چنان شوقی وجودم رو گرفت انگار که دختر 18 ساله ایم که قراره یواشکی با معشوقش قرار داشته باشه و بعد مدت ها هم رو ببینن! چقدر دستش آرامش بخشه! بابا 1ماه و 20 روزه که بغلم نکردی.

Posted by unique under خصوصي. برای روح آزادی که چندی است به. از کنار بوته های گز. بی آنکه صدای کشاکش کمان ها را. هر سه از یک سو می آمد. مهربانتر از ان بوده است. از کتاب به همین سادگی. Posted by unique under خصوصي. نه اینکه زخم باشد و حرف هایم نمک! ژوئیه 23, 2010. Posted by unique under گریز. Posted by unique under گریز.

آری دوست دارم روحم همیشه کنار جسم خسته ام باشد . دوست دارم در مکانی باشم که ساکنان آن مرا بفهمند. دوست دارم در مکانی باشم که اگر سکنه ای هم نداشت . من از اینکه تو بفکر زندگی هستی لذت میبرم . دوشنبه 4 آبانماه سال 1388. به روزی دست بر قران نهادیم. قسم بر باور و ایمان نهادیم. به مهر همدگر سوگند خوردیم. محبت را به اوج عرش بردیم. ولی شیطان همانا کارگر شد.